شهید مرتضی بهرامیان
شهید مرتضی بهرامیان
از برادران و خواهران می خواهم كه این نهضت را حفظ كنید و در راه صدور آن از هیچ كوششی دریغ نكنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتكاران شرق و غرب در شما مسلط گردد و خونهای هزاران شهید از دست برود.

از برادران و خواهران می خواهم که این نهضت را حفظ کنید و در راه صدور آن از هیچ کوششی دریغ نکنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران شرق و غرب در شما مسلط گردد و خونهای هزاران شهید از دست برود. زمان تقریبی مطالعه :۶ دقیقهتاریخ : دوشنبه ۱۳۹۶/۱۰/۰۴ ساعت ۱۳:۲۲ 

شهید مرتضی بهرامیان

درباره شهید

نام:مرتضی بهرامیان
نام پدر: رجبعلی
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
محل تولد: رهنان
شغل: صافکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: ۶۱/۴/۱۸
محل شهادت: شلمچه
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:

مرتضی بهرامیان به سال ۱۳۴۲ در خانواده ای متعهد، مذهبی و زحمتکش در شهر شهید پرور رهنان دیده به جهان گشود. از کودکی با جلسات قرآن مأنوس شد و انسانی مذهبی بار آمد. تحصیلات را تا پایان دوره ی راهنمایی به پایان رساند. سپس به علت مشکلات اقتصادی خانوداه قادر به ادامه ی تحصیل نشد. و برای امرار معاش زندگی شرافتمندانه روی به بازار کار آورد و در حرفه ی صافکاری مشغول به کار و تلاش شد.

پس از شروع جنگ تحمیلی مصمم به شرکت در بسیج و پس از آن اعزام به جبهه های حق علیه باطل شد. در جبهه شجاعت خاصی داشت. مدتی در یکی از عملیات ها مجروح گردید و روانه ی بیمارستان تهران شد و سرانجام تاب فراق معبود نیاورد و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست و در ماه رمضان شهید گردید.
 ایشان علاقه ی وافر نهج البلاغه داشت. برای نماز و روزه و مسائل مذهبی اهمیت زیادی قائل بود. انس با قرآن و ادعیه، کم صحبت و بی آزار بودن، در نماز جمعه ها و جماعت ها شرکت نمودن از خصوصیات اخلاقی آن بزرگوار بود.

وصیتنامه شهید مرتضی بهرامیان

وصیتنامه

” بسم الله الرحمن الرحیم “

اللهم اجعلنی من  جندگ فان جندک هم الغالبون . و اجعلنی من حزبک فان حزبک هم الغالبون و اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لا خوف علیهم و لا هم یغرنون و بعد اللهم الرزقنا شهادنه فی سبیلک .

خدایا مرا از سربازان خودت قرار ده که تنها سربازان تو پیروز و غالبند و مرا از حزب خودت قرار بده که تنها حزب تو قانع و پیروز است و مرا از دوستان خودت قرار ده که تنها دوستان تواند که فقط ترس از تو دارند و بس و هیچ  ترس از دیگران ندارند  و هیچ حزن و اندوهی از دیگران ندارند و سرانجام ای پروردگار نصیب من کن شهادت در راه خودت را که بهترین مرگهاست .

ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد . امام خمینی در قاموس شهادت واژه وحشت نیست من  شهادت را یک فوز عظیم می دانم با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و با درود به ملت قهرمان و شهید پرور ایران و با سلام به شهیدان گلگون کفن اسلام از صدر اسلام  تا کنون و بالاخص شهدای انقلاب اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی و با آرزوی سلامتی برای کلیه جانبازان و معلولین انقلاب چند جمله ای را متذکر می شوم. و امیدوارم که اگر در حیات خودم نتوانستم خدمتی به اسلام و انقلاب کرده باشم لااقل با شهادتم خدمتی به اسلام کرده باشم .

ای برادران و ای خواهران این انقلاب اسلامی که ما بوجود آورده ایم پاسداریش قدری دشوار است شما اگر هزاران هزار شهید و  کشته هم که می دهید باید این نهضت را حفظ و حراست کنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران شرق و  غرب بر ما تسلط گردد .

امروز حسین زمان تنهاست امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفر و ابر قدرتهای پست و بی یاور است امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا به یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین  آرزوی ماست می روم نینوائی را بیابم و در عاشورای دوران هدیه ناقابلی در راه پیروزی حق بر باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدی عج تقدیم نمایم و به  پروانگان جاوید شمع ولایت بپیوندم .

بکوشید عزیزان با یگانگی و  وحدت خودتان امپریالیسم شرق و غرب را  و صهیونیسم بین المللی را چنان منزوی کنید تا توان زور گوئی و  چپاول را از آنان سلب کرده باشید . امروز جنگ ما جنگ با امریکاست و تمام مشرکین قصد نابودی انقلاب اسلامی ما را کرده اند و این توطئه بزرگ تنها با  وحدت شما و اطاعت از مقام  رهبری و پیروی از فرامین او و پاسداری جدی شما انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و کمک شما به دولت اسلامی و مکتبی خنثی و نقش بر آب می گردد و باید هر کدام پاسداری امین برای انقلاب باشید تا دشمن راه نفوذ در ما را نیابد.

از وظیفه ما این است که به گفته شریعتی یا حسین گونه با نثار خونمان انقلاب را پاسداری کنیم و یا زینب گونه آن را تداوم بخشیم و اگر از این  دو حالت خارج باشیم یزیدی هستیم و من  تصمیم گرفته ام که حسین  گونه با  نثار خونم انقلاب را پاسداری کرده باشم اکنون وقت انجام وعده ای که من برای خود داده ام فرا رسیده است با پیام حسین زمان خمینی کبیر دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و برای احیای اسلام عزیز و انجام وعده خود داوطلبانه به جبهه رفتم و امیدوارم که به  آرزوی قلبی خودم که شهادت  در راه خداست  برسم ای برادران ایمانی ام بدانید و آگاه باشید که من راه خود را انتخاب کرده و از قید و بند رها شده و آرزوی شهادت را در سر می پرورانم زیرا  اساس این جمهوری مقدس بر خون جوانان استوار و پایدار شده است.

اسلحه ام را زمین نگذارید و راهم را  ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد و  پرچم از دست  افتاده ام را دیگری بدست خواهد گرفت و راهم را ادامه می دهد .

 ای مادرم و ای پدرم من می دانم که زحمات زیادی برای رشد و تکامل من کشیده اید ولی شما هیچ نگران نباشید که فرزندتان را در راه خدا داده اید و  چیزی که در راه خدا داده شود اجر آن را خدا خواهد داد ما در این دنیا امانتی بیش نیستیم و باید  برویم مکان واقعی ما آنجاست و اینجا محل آزمایش است پس چه بهتر که اگر می میریم مردنم در راه خدا باشد مردنی که در آن  هدفمان رهایی مستضعفان از زیر یوغ سلطه مستکبران باشد.

ای پدر و مادرم و ای برادران و خواهرم و ای خویشاوندان من وصیت می کنم شما را که تنها در راه خدا و برای خدا قدم بردارید و فریب این دنیای زودگذر را  مخورید زیرا که من به آرزوی خودم رسیده ام و شهادت را یک فوز عظیمی و یک رستگاری بزرگ می دانم که اگر در راه خدا کشته شوم در راه انبیاء و اولیاء و امامان و حضرت امام حسین ع گام نهاده ام و چه سعادتی بالاتر از این می باشدت امیدوارم که در مرگ من هیچ ناراحت نباشید و مانند دیگر پدر و مادران شهید  داده صابر باشید که خداوند دوست می دارد صابران را ، ربنا افرغ علینا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین .

امیدوارم که در این مدت حیات اگر از من خطائی سر زد ببخشید .
به همه کسانم و همه هموطنانم و به همه دوستانم این سفارش را دارم که مبادا امام را تنها بگذارید
انشاء الله خداوند تعالی همه ما را  رستگار و به صراط مستقیم هدایت فرماید .