محورهای تهاجم، استعداد و اهداف هر محور در جنگ تحمیلی
محورهای تهاجم، استعداد و اهداف هر محور در جنگ تحمیلی

مقدمه اقدام به جنگ و تهاجم به یک کشور، هیچ‌وقت نمی‌تواند در یک تصمیم یک شبِه انجام شود. و مسلماً عطف به سوابقی است که بعضاً به سوابق بسیار طولانی برمی‌گردد. علل چنین اقدام خون‌بار و بسیار اثرگذار در تاریخ کشورها را در دوران معاصر از سه دیدگاه، باید مورد توجه قرار داد: دیدگاه اول، […]

مقدمه

اقدام به جنگ و تهاجم به یک کشور، هیچ‌وقت نمی‌تواند در یک تصمیم یک شبِه انجام شود. و مسلماً عطف به سوابقی است که بعضاً به سوابق بسیار طولانی برمی‌گردد.

علل چنین اقدام خون‌بار و بسیار اثرگذار در تاریخ کشورها را در دوران معاصر از سه دیدگاه، باید مورد توجه قرار داد:

دیدگاه اول، عوامل اثرگذار در درون مرزهای کشور مهاجم مربوط می‌شود. این عوامل عموماً ساختاری است، مانند مشکلات جغرافیایی و ژئوپلتیک و یا محدودیت فضای حیاتی عراق، و یا مسئله اختلافات دیرینه مرزی مربوط به اروندرود و یا امضاء قرارداد ۱۹۷۵ توسط صدام که نافی تمام ادعاهای قبلی عراق بر اروندرود بود. و صدام این را برای خودش یک سرشکستگی می‌دانست و باید اضافه کنم که مسلماً ایدئولوژی حزب بعث و شخصیت صدام و سیاست حزب و دولت بعث بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط حاکم بر منطقه هم که از عوامل کارگزاری درون جامعه عراق است، از دیگر عوامل اثرگذار بود.

دیدگاه دوم عوامل اثرگذار در درون مرزهای کشور هدف است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عدم انسجام مدیریت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بعد از انقلاب، از هم پاشیدگی ساختاری و زیربنایی ارتش و در نتیجه عدم وجود یک نیروی بازدارنده قوی در قبال هر تهاجمی، به طوریکه یک مرتبه از اوج به حضیض کشیده شد. به وجود آمدن خلأ قدرت منطقه‌ای ایران که اسمش را ژاندارم خلیج فارس می‌گذاریم. صحبت‌هایی مبنی بر توسعه و صدور انقلاب که آثاری مخرب بر ذهنیت دولت بعث عراق، با توجه به ترکیب مذهبی جامعه عراق داشت، از دیگر عوامل اثرگذار بوده است.

دیدگاه سوم سیاست کلی و منافع نظام بین‌الملل در منطقه خاورمیانه است. سیاست نه غربی، نه شرقی، دولت جمهوری اسلامی ایران، قطع منافع امپریالیست از ایران، احساس تهدید کشورهای عرب منطقه از صدور و فرهنگ انقلابی ایران، مسئله گروگان‌گیری اعضاء سفارت آمریکا در تهران، همسوئی سیاست و منافع غرب و شرق و به روایتی و گونه‌ای، اعراب منطقه با صدام، نیز از عوامل اثرگذار بر این تصمیم‌گیری خون‌بار تهاجم به ایران بود.

عوامل و دستاویزهای ظاهری مانند، ادعاهای واهی بر جزایر سه گانه، خرابکاری و تجاوزات مرزی توسط ایران، حضور برادران مسعود و ادریس بارزانی در منطقه شمال عراق به اتهام برنامه‌ریزی دیگری توسط دولت ایران به دست اکراد بازرانی علیه رژیم عراق، و یا ادعای نادیده گرفتن مفاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر توسط ایران از عواملی نیست که نتوان از طریق دیپلماتیک حل کرد.

عوامل و اختلافات ساختاری از قدیم و حداقل از سال ۱۳۳۷ که عبدالکریم قاسم با کودتای نظامی بر سر کار آمد وجود داشته و هر روز هم ادعاها گسترده‌تر شده است. به طوریکه در همان سال عبدالکریم قاسم گفت: «آن ۵ کیلومتر خط مرزی براساس خط تالوگ در مقابل آبادان را به شما بخشیدیم و هر موقع بخواهیم پس می‌گیریم.» همین ادعا را احمد حسن البکر و صدام هم عنوان کردند و گفتند: «منظور ما از حاکمیت مطلق بر اروندرود، تصرف و کنترل ساحل غربی آن نیست، بلکه هر دو ساحل اروندرود است.» پس چگونه می‌ٍشود که این ادعاها در قبل از انقلاب، و در زمان توانایی نیروهای مسلح ما به عنوان یک نیروی بازدارنده، جنبه عملی و تجاوز به خود نمی‌گیرد؟ آیا مربوط به قدرتمندی ارتش عراق می‌شود؟ مسلماً خیر مربوط به ضعف توان نظامی ما به عنوان اصلی‌ترین عامل تصمیم‌گیری صدام می‌باشد.

محورهای تهاجم، استعداد و اهداف

کشورها براساس تدوین استراتژی امنیت ملی خودشان، به تشکیل و ساختار و گسترش پادگانی نیروهای مسلح خود اقدام می‌کنند، که مسلماً این گسترش سرزمینی و یا پادگانی نمی‌تواند ساختاری برای رزم در چهار سوی مرزهایش باشد.

نگاهی به پایگاه‌های هوایی عراق بیانگر این مطلب است که عراق، تهدید اصلی را از جانب ایران می‌دانسته است. درست است که یک پایگاه هوایی به نام H3 در غرب بغداد و مجاور مرز اردن هم ساخته شده، ولی اگر به تاریخ و سابقه احداث این پایگاه نگاه کنید متوجه می‌شوید که به دوران قیومیت انگلیس‌ها بر عراق برمی‌گردید. اسم این پایگاه هم خود گویای این حقیقت است. سایر پایگاه‌ها متوجه مرزهای شرقی عراق است. گسترش لشکرهای نیروی زمینی هم همین‌طور.

ارتش عراق لشکرهایش را در سه قرارگاه سپاه به نام سپاه ۱ مرکز آن در کرکوک، سپاه ۲ مرکز آن در بغداد، سپاه ۳ مرکز آن در ناصریه، سازمان داده بود. چون قبل از عقد قرارداد ۱۹۷۵ درگیری عمده و مشکل اساسی عراق با اکراد بازرانی در شمال عراق بود، می‌بینیم لشکرهای سپاه ۱ از سایر سپاه‌ها بیشتر و همه پیاده و پیاده کوهستانی و شامل لشکرهای ۲، ۴، ۷، ۸، ۱۱ و … بودند. (البته در قبل از انقلاب لشکرهای ۱۱، ۱۲ و ۹ شکل نگرفته بود.)

سپاه ۲، شامل لشکرهای ۳، ۶ و ۱۰ زرهی، و سپاه ۳ شامل لشکرهای ۱ و ۵ مکانیزه و ۹ زرهی
، ولی برای تهاجم، متناسب با اهداف، و مشکل و بافت زمین، باید سازمان دیگری داده شود.

در منطقه سپاه ۱، شما دیگر از لشکرهای پیاده اثری نمی‌بینید. فلشی هم به سمت مرزهای ما دیده نمی‌شود. چون در این منطقه شمال عراق و شمال غربی کشور ما، عراق هدفی نداشت که لشکرکشی کند. تنها می‌ماند زمین‌گیر کردن نیروهای مسلح ما در کردستان و آذربایجان غربی، که حدود ۵۰% از کل استعداد نیروهای مسلح ما را (به جز نیروی هوایی و دریایی) جذب خودش کرده بود. این کار را هم عوامل ضدانقلاب و گروهگ‌ها که توسط دولت بعث پشتیبانی می‌شدند، انجام داده بودند. صدام حسین در شورای ارتش عراق گفته بود: «اگر ما هر چه بیشتر ارتش ایران را در کردستان درگیر کنیم در خوزستان راحت‌تر عمل خواهیم کرد.» در منطقه شمال عراق، حداکثر یک لشکر پیاده می‌بینید که برای حفظ نقاط حساس و حیاتی منطقه و ایجاد امنیت و در نهایت کنترل یکی دو محور که از ایران به داخل عراق وجود دارد مثل منطقه حاج عمران مستقر نموده است.

سپاه ۲ عراق در منطقه میانی با لشکرهای ۲، ۴، ۸، ۶، ۱۲ و تیپ ۳۲ نیروی مخصوص با اهداف هجوم به داخل خاک ایران برای تصرف ارتفاعات مرزی، شهرهای مرزی، رسیدن به گردنه پاطاق در شرق سرپل ذهاب و کنترل تنگه کنجان‌چم در منطقه مهران، که ضمن اینکه استعداد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای ما را درگیر می‌کند، مناطق حساسی را تصرف می‌کند تا بتواند اگر روزی ما تهدیدی برای بغداد بودیم و طرحی برای حمله داشتیم، جلوگیری کند.

محورهای تهاجم

یک محور پیشروی از منطقه باویسی، با هدف دور زدن ارتفاعات قراویز و باباهادی و الحاق با نیروهای محور قصر شیرین. این مأموریت به عهده لشکر ۸ پیاده کوهستانی محول شده بود که البته با واحدهایی زرهی از لشکر ۶ زرهی ادغام شده بود. در محور قصر شیرین با دو هدف: یکی رسیدن به سرپل ذهاب و پاطاق و دیگری حرکت به طرف گیلانغرب از سه راهی امام حسن، با یگان‌های لشکر ۶ زرهی. در محور سومار، نفت‌شهر هم لشکر ۴ پیاده کوهستانی مأموریت داشته است. در منطقه میمک -که البته این منطقه از روز ۱۶ شهریورماه ۱۳۵۹ مورد تهاجم و تصرف عراق درآمده بود – نیروهایی از لشکر ۱۲ زرهی و ۴ پیاده عمل کردند. در منطقه مهران، با هدف تصرف شهر مهران و تنگه کنجان چم، لشکر ۲ پیاده کوهستانی با تیپ ۳۷ لشکر ۱۲ زرهی مأموریت داشتند.

در مقابل این ۵ لشکر پیاده و زرهی، تنها لشکر ۸۱ زرهی ایران که تازه یک تیپ آن هم در منطقه جوانرود درگیر با ضدانقلاب بوده و با گردان ۱۸۲تیپ ۸۴ خرم آباد تقویت شده بود، در یک خط تماس حدود بیش از ۳۰۰ کیلومتر از باویسی تا چنگوله در جنوب مهران، قرار داشت. مقاومت‌های نیروهای مردمی با پشتیبانی‌های هلی‌کوپترهای هوانیروز و نیروی هوایی در دو منطقه سرپل ذهاب و گیلانغرب بسیار اثرگذار بوده است.

تلاش اصلی ارتش عراق، با سپاه ۳ بود که لشکرهای ۱ و ۵ مکانیزه ۳، ۹ و ۱۰ زرهی بعلاوه ۲ تیپ زرهی ۱۰ و مکانیزه گارد جمهوری و ۲ تیپ نیروی مخصوص ۳۱ و ۳۳ سازماندهی شده بود، و با حداقل دو تیپ پیاده از لشکرهای ۱۱ و ۷ که قرارگاهشان شمال عراق بود تقویت شده بود. این سپاه نیروهایش را با توجه به وضع و شکل جغرافیایی استان خوزستان در سه منطقه متمایز سازمان داد. در شمال منطقه در بالا، لشکر ۱۰ زرهی با ماموریت عبور از خط مرز در منطقه ارتفاعات حمرین (نهر عنبر) و پیشروی به طرف دزفول و عبور از کرخه و محاصره و یا تصرف شهر دزفول و اندیمشک از طریق شمال استان خوزستان.

لشکر ۱ پیاده مکانیزه از محور فکه، با عبور از مرز، و پیشروی به طرف شرق، تصرف ارتفاعات
ابو صلیبی خات و عبور از کرخه و تصرف شهر شوش و محاصره دزفول از جنوب آن، و سپس الحاق با لشکر ۹ که ماموریتش درشمال اهواز بود.

وضعیت دفاعی رزمندگان اسلام در منطقه شمال این منطقه به این صورت بود که، تیپ ۲ زرهی از لشکر ۹۲ زرهی با استعداد ۵۰% سازمانی خود در مواضع عین‌خوش مستقر، و با یک گردان توپخانه پشتیبانی می‌شد. در جلو این تیپ گردان ۲۸۳ سوار زرهی لشکر ۹۲ با استعداد ۳۰% سازمان خود، در یک عرض ۳۵ کیلومتر باز شده بود و ماموریت پوشش در مقابل تهاجم لشکر ۱۰ زرهی را داشت.

در محور فکه که یک منطقه بازی است، ۲ گروه زرهی، یکی گروه زرهی گردانی از تیپ ۳۷ زرهی شیراز، و یک گروه زرهی گردانی پیاده به شماره ۱۳۸ از لشکر ۲۱ پیاده، و سه روز بعد بود هم گروه زرهی گردانی ۱۴۱ پیاده از لشکر ۲۱پیاده به آنها ملحق شد، با حداقل آتش پشتیبانی در مقابل لشکر ۱ مکانیزه که با تیپ ۱۲ زرهی ابن‌الولید نیز تقویت شده بود، دفاع می‌کردند و توانستند، بدون هیچگونه پشتیبانی و تقویت دیگر، بجز پشتیبانی پراکنده و غیر اصولی (از روی ناچاری و متناسب با وضعیت آن روزها) نیروی هوایی ، هوانیروز، حداقل ۶ روز، جلو پیشروی‌های این لشکر را بگیرند، و مانع از دسترسی آنها به رودخانه کرخه برای عبور و رسیدن با اهداف خود بشوند.

در منطقه میانی استان خوزستان، مسئولیت حمله در منطقه چزابه و بستان، به طرف سوسنگرد و اهواز به لشکر ۹ زرهی عراق محول شده بود. با ماموریت پیشروی و تصرف دشت آزادگان و محاصره اهواز از شمال آن (منطق تپه‌های الباجی)، و الحاق با لشکر ۱ مکانیزه که در منطق شوش قرار بود از کرخه عبور کند و محور اندیمشک – اهواز را قطع کند. در مقابل این لشکر، تیپ ۳ زرهی لشکر ۹۲ با استعداد ۵۰% سازمانی خود، در روی تپه‌های ا… اکبر در شمال رودخانه کرخه (منطقه سوسنگرد) قرار داشت.

لشکر ۹ هجوم خود را از دو محور، شمال کرخه و جنوب کرخه، به طرف سوسنگرد، و حتی از طریق طلائیه به طرف هویزه و سوسنگرد اجرا کرد. پیشروی در محور شمال کرخه توسط تیپ ۳ زرهی لشکر ۹۲ و در محور جنوبی کرخه که تلاش اصلی هم بود، توسط نیروهای مردمی و در نهایت در ۲۶/۸/۵۹ با شکست دشمن در سوسنگرد متوقف شد. و با اهداف از پیش تعیین شده خود دست نیافت.

در منطقه پائین استان خوزستان لشکر ۵ مکانیزه با اهداف پیشروی بطرف اهواز، و محاصره اهواز، و لشکر ۳ زرهی تقویت شد، در محور شلمچه – خرمشهر بطرف کارون و با ماموریت تصرف جزیره آبادان و پیشروی به طرف بندر ماه‌شهر، تجاوز خودشان را شروع کردند.

نیروهای مقابل این دو لشکر، در دشت باز شمال خرمشهر، گردان ۱۵۱ پیاده بنام گردان دژ و در منطقه کوشک و طلائیه، تیپ ۱ لشکر ۹۲ زرهی با استعداد ۵۰% سازمانی قرار داشتند. در محور شلمچه علاوه بر عناصری از یگانهای یاد شده، نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز حضور فعال داشتند، بطوریکه تا روز ۵۹/۷/۸ لشکر ۳ نتوانست پل نو و نهر عرایض را پشت سر بگذارد. در حالیکه در شمال آن لشکر ۵ توانسته بود مقاومتهای تیپ ۱ را در هم شکسته و به حدود ۱۵ کیلومتری غرب اهواز برسد.

در محور شلمچه – خرمشهر، به علت مقاومت پراکنده نیروهای سپاه و مردمی، عناصر باقیمانده نظامی از گردان ۱۵۱ دژ، تکاوران دریایی، ژاندارمری و … دشمن نتوانست سریع پیشروی کند.

در منطقه خرمشهر، تا روز چهارم آبان ماه درگیری ادامه داشت. در روز ۱۹ مهرماه ارتش عراق از کارون عبور کرد و سر پلی را در شرق کارون بدست ‌آورد. در روز ۵۹/۸/۹ به قصد تصرف جزیره آبادان از رودخانه بهمنشیر عبور کرد، که البته با مقاومت شدید نیروهای مردمی و گردان ۱۵۳ لشکر ۷۷ مجبور به عقب‌نشینی شد .