بدون شک تمام شهدا مثل، شهید عباس بابایی ، یک نمونه کامل از انسان هایی هستند که در راه خدا و برای رضای خدا از تمام زرق و برق دنیا گذشتند و با رضایت کامل تمام هستی خود که برای رضایت خداوند بود، فدا کردند. عباس بابایی نیز از جمله رزمندگان راه خدا است که […]
بدون شک تمام شهدا مثل، شهید عباس بابایی ، یک نمونه کامل از انسان هایی هستند که در راه خدا و برای رضای خدا از تمام زرق و برق دنیا گذشتند و با رضایت کامل تمام هستی خود که برای رضایت خداوند بود، فدا کردند. عباس بابایی نیز از جمله رزمندگان راه خدا است که با وجود نبوغ بالا و همچنین جایگاهی علمی بسیار بالا که در بهترین دانشگاه های جهان جای داشت، برای رضای خدا و همچنین حمایت از مظلومین از این همه مراتب بالا گذشت و رضایت مندانه جان خود را در خدمت و دفاع از مظلومین قرار داد، رشادت هایی فراوان در دفاع مقدس از خود نشان داد و در نهایت در همین راه شهید شد.
خداوند نیز در مورد شهدا این گونه یاد می کند:
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند، مردگان اند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند». در روایات آمده که شهید، هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد: اولین قطره خونش، موجب آمرزش گناهان می گردد؛ سر در دامن حورالعین می نهد؛ به لباس های بهشتی آراسته می گردد؛ معطّر به خوش بو ترین عطر ها می شود؛ جایگاه خود را در بهشت مشاهده می کند؛ اجازه سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود؛ پرده ها کنار رفته و وجه خدا را نظاره می کند. پیامبر(ص) از شخصی شنید که در دعا می گوید: «اسئلک خیرَ ما تُسئل؛ خدایا! بهترین چیزی که از تو درخواست می شود به من عطا کن» فرمود: «اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید می شود».
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت، مجاهدی که زهد و تقوایش همانند دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگی نورانی اش، موج ها در برداشت. انسان وارسته ای که تمام وجودش از عشق و خود گذشتگی و کرامت بود، مرد خدایی که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی بسیار بزرگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام بر ندارد. به درستی او آشنای همه بود.
در این مطلب ما قصد داریم تا شما دوستان عزیز را زندگی بسیار متعالی شهید عباس بابایی آشنا کرده تا بتوانیم از نحوه و شیوه زندگی همچنین بزرگوارانی برای آینده خود درس بگیریم. پس پیشنهاد می کنم در ادامه همراه ما باشید.
تولد مردی حماسه ساز
شهید عباس بابایی در تاریخ ۱۴ آذر سال ۱۳۲۹، در یکی از محروم ترین نقاط شهرستان قزوین، در خیابان سعدی و در یک خانواده مذهبی که آتش عشق به امام حسین (ع) و اهل بیت از آن زبانه می کشید، کودکی به دنیا آمد که بعدها باعث افتخار هر ایرانی بود، نام او را به یاد علمدار کربلا، عباس نهادند، خیابان سعدی هرگز او را فراموش نمی کند.
مرحوم «حاج اسماعیل بابایی» پدر بزگوار عباس را، همگان به عنوان تعزیه گردان می شناختند که سال های زیادی از عمر خود را صرف خدمت به امام حسین (ع) و این همایش بزرگ مذهبی کرده بود، صحن حیاط خانه اش، منزلگاه دوستداران حسین (ع) بود. دوران طفولیت شهید عباس بابایی در این فضا آغاز شده بود، او از همان زمان کودکی از پدر آن چه را که باید بیاموزد و سرلوحه قرار دهد، آموخت، از همان کودکی، نقش هایی را در تعزیه به عهده گرفت تا از همان موقع معلوم باشد که عباس چقدر عاشق اهل بیت است.
سال ها یکی پس از دیگری گذشت، اینک شهید عباس بابایی ، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان دهخدا سپری می کند و دوران متوسطه را نیز در دبیرستان نظام با موفقیت به پایان می رساند. پس از اخذ دیپلم، با شرکت در کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته می شود ولی به دلیل این که به خلبانی علاقه وافری داشت، از آن انصراف داده و در سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی می شود، همانند دیگر خلبانان نیروی هوایی پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، جهت تکمیل فن خلبانی و گذراندن دوره پیشرفته، به کشور ایالات متحده آمریکا اعزام می شود.
طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه شهید عباس بابایی با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد.
او پرسش هایی کرد و شهید عباس بابایی پاسخش را داد. از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می کردی؟
گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. شهید عباس بابایی پاسخ داد: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می گویم. شما قبول شدید . برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»
ورود به وطن و همزمانی با انقلاب اسلامی
با ورود هواپیماهای پیشرفته اف ۱۴ به نیروی هوایی، شهید عباس بابایی که جزء خلبان های تیز هوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستم شاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد.
خصوصیات اخلاقی شهید بابایی
– تصمیم گیری صحیح و مناسب در شرایط مختلف
شهید عباس بابایی را می توان یک «متخصصِ متعهد» که این ویژگی سرآمد رزمندگان راه خداست، دانست. زیرا همواره تلاش داشت بهترین تصمیمات را در فعالیت های خود داشته باشد و اگر متوجه می شد که در تصمیم گیری دچار اشتباه شده است، نظرات دیگران را می پذیرفت، زیرا هدفش موفقیت در ماموریت های محول شده بود.
– تواضع و فروتنی
شهید عباس بابایی نمود واقعی تواضع بود. سرهنگ عطایی، یکی از یاران همرزم شهید بابایی، درباره تواضع و فروتنی او چنین می گوید: «شهید بابایی، مسلمانی بسیار متواضع و بدون تکبر بود. بارها دیده می شد که به کارگران ساده پایگاه، مثل باغبان ها، نظافت چی ها و… کمک می کرد. او در آن زمانی هم که فرمانده پایگاه بود، در روزهای عاشورا و ایام سوگواری، عضو ثابت مراسم عزاداری بود.
– ساده زیستی
زندگی شخصی شهید عباس بابایی همانند بسیاری از رزمندگان سرشار از ساده زیستی و دوری از تجملات بود. حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی نقل می کند؛ «…چیزی را که من در ایشان نیافتم، علاقه، توجه و فریفتگی به مادیات و زرق و برق دنیا بود. زندگی بسیار ساده ای داشت. بارها به من می گفت که هیچ وقت خمس بدهکار نمی شود و اصلا مهلت نمی دهد، خمسی به گردنش بیفتد و سر ماه از حقوقش به اندازه مخارجش بر می دارد و بقیه را در راه خدا می دهد.
– مردم داری
خدمت به مردم از روحیات بارز شهید عباس بابایی بود. به همین دلیل بود که همرزمان وی تاکید می کنند مردم داری شهید عباس بابایی یکی از مهم ترین مولفه های شخصیت آن بزرگوار بود. روحیه بخشایش گر او سبب می شد همگان به گردش جمع شوند و این عاملی برای نزدیکی وی با دیگران بود. ایشان به اختلافات دوستان و اعضای نزدیک خانواده رسیدگی می کرد. اگر کسی کمک مالی نیاز داشت، با رعایت شان و کرامت او، کمک لازم را به او می کرد.
شهادت انسانی بزرگ
شهید عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. شهید بابایی درحالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکان ایشان مبتنی به شرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، برابر با روز عید قربان در حین عملیات برون مرزی به شهادت رسید.
در پایان
شهید عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت، او اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گران قدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد. مقام معظم رهبری درباره شهید عباس بابایی می فرماید:
این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم، همیشه بر همین خصوصیات، ثابت و پابرجا بود.