شهید رمضان جعفری مقدم فرزند « نجات» در نوزدهم آذر ماه ۱۳۴۳، در تهران چشم به جهان گشود و وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و به عنوان رزمنده برای جهاد فی سبیل الله به منطقه جنگی فکه اعزام شد و بعد از نبردها و مجاهدت های دلاورمردانه در فکه در تاریخ سی ام آبان ماه ۱۳۶۲، به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
طلبه شهید رمضان جعفری در سال ۱۳۴۷ در محله خولنجان شهرستان مبارکه قدم بر عرصه خاکی دنیا نهاد و با وجود نورانیش صفا و معنویت را به خانواده زحمتکش و مهربانش هدیه داد. وی بعد از اتمام دوران راهنمایی وارد مدرسه علمیه امام محمّدتقی(ع) مبارکه شد و به کسب علوم و معارف قرآن و عترت(ع) مشغول شد.
وی همچنین مدتی نیز در مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع) اصفهان مشغول و سپس روانه حوزه علمیه مقدسه قم شد و در مدرسه علمیه بعثت، جان تشنه علم و دانش خویش را سیراب نمود که ناگاه آتشفشان عشق الهی در وجودش فوران کرد و کالبد وجودش را ذوب نمود وچارهای نیافت جز اینکه راهی سرزمین عشاق الهی شود.
پس با کولهباری از عشق و شوریدگی بر سرزمین افلاکیان قدم نهاد و سرانجام در چهارم دی ماه ۱۳۶۵ با شرکت در عملیات کربلای چهار در جزیره امالرصاص به شهادت رسید و جسم پاک و مطهرش بعد از ۱۱ سال دوری و فراق در تیر ماه ۱۳۷۶ همزمان با ۲۸ صفر به خولنجان انتقال داده شد و در کنار تربت پاک همرزمان و یاران شهیدش به خاک سپرده شد.
پدر بزرگوارشهید شهید رمضان جعفری مقدم :
یک شب قبل از شب یلدا او برای فراگیری دوره غواصی همراه با یکی از همرزمانش که اهل ورامین بود به خانه آمدو گفت: ایشان از خانودهاش دور و در این دیار غریب است. پس موجبات آرامش او را فراهم کنید، تا مبادا احساس غربت نماید. بعد از گذشت چند روزی هر دو خداحافظی نموده و راهی جبهه شدند و باهم نیز به فیض رفیع شهادت نائل آمدند و این آخرین دیدار من با او بود.
و اما خبر شهادت شهید رمضان جعفری مقدم را از زبان همرزمانش شنیدم و مطلع شدم که ایشان در عملیات کربلای چهار در جزیره امالرصاص، مفقودالاثر گردیده است و من همان شب در عالم رویا او را با جسمی پاره پاره و غرق در خون نظاره کردم، که به من مینگریست و میگفت پدرجان چرا دیر آمدی؟ بعد از آن شب عازم جبهه شدم و جای جای آن را گشتم ولی او را نیافتم، تا اینکه بعد از یازده سال دوری و فراق، جسم مطهرش را باز گرداندند و در جوار شهدا به خاک سپردند.
طلبه شهید در بیان دوست و همرزمش، علیرضا اسلامیفر:
ازهمان ابتدای ورود رمضان، به مدرسه علمیه امام محمّدتقی(ع) مبارکه شاگرد ممتاز و برجسته حوزه محسوب میشد و با هوش سرشارش تمامی دروس را به سرعت فراگرفت، بعد از انتقال به شهر مقدس قم، در مدرسه علمیه بعثت مشغول به تحصیل گشت و در کنار دوستان شهیدی همچون اسماعیل ایرانپور، ضمن کسب فیض از مجاورت حریم قدسی آستان حضرت معصومه(س) به کسب علوم و معارف قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت و هر از چند گاهی به حجره ما در مدرسه علمیه امام محمّد باقر(ع) می آمد و گاهی نیز به اتفاق ایشان در جلسات عمومی اخلاق که توسط آیتالله مشکینی در مسجد اعظم قم برگزار میگردید، شرکت میکردیم.
در سال ۱۳۶۵ شوقمندانه ، چشمان خویش را رو به پنجره باغستان سر سبز ایثار و شهادت گشود و راهی جبهه شد که در اولین اعزامش در قسمت تبلیغات لشگر هشت نجف اشرف مشغول به خدمت شد و برای بار دیگر که به جبهه اعزام شد به گردان رزمی حضرت رسول(ص) رفت و به عنوان تخریبچی طلایهدار و پیشتاز نیروهای رزمنده شرکت کننده در عملیات کربلای چهار گردید و سرانجام نیز در اولین روز همین عملیات، در تاریخ چهارم دی ۱۳۶۵ جام گوارای شهادت را نوشید و به خیل عظیم عاشقان الهی پیوست .
نامه شهید رمضان جعفری مقدم :
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدمت خانواده عزیزم سلام عرض می کنم
پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد باری پدر و مادر عزیزم از طرف من نگران نباشید. نگرانی از طرف شما عزیزان است .
آن سه نامه نوشتم نمی دانم بدست شما رسیده است یا نه… اگر رسیده جواب نامه را بنویسید. خانواده عزیزم و آشنایان گرامی در آینده نزدیک این رزمنده ها نویدهای خوبی خواهند داد و خانواده محترم من تمام وسایل خودتان را جمع کنید. در آینده نزدیک اگر پیروز شدیم من به قسمت خودم شماها را به کربلا خواهم برد و برای این سخنم دلیل دارم چون آنقدر نیرو آمده که اگر بخواهند تک به تک سر صف بایستند از این قرار گاه که ما هستیم تا کربلا طول آن خواهد کشید و درازای آن آنقدر زیاد است. یک خبر خوب دیگر که دارم فردا یا چند روز دیگر حمله خواهیم کرد و شماها، تمامی برادران رزمنده را دعا کنید و از خدا بخواهید که پیروز شوند .
آقا شعبان آمده بگوئید نامه بنویسید. ما همیشه در اخبار یا روزنامه می خوانیم که در کرج برف می آید در صورتیکه اینجا هوا خیلی گرم است از طرف من به … سلام برسانید …
جواب نامه فوری دوستدار شما رمضان جعفری
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار آمین
۵/ ۱۱/ ۶۱
نامه دیگر شهید شهید رمضان جعفری مقدم :
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدمت خانواده عزیزم سلام عرض می کنم امیدوارم که حالتان خوب باشد باری پدر و مادر عزیز من چند نامه نوشتم که هنوز نامه های شما به دست من نرسیده است. حال من خوب است از طرف من نگران نباشید الان ما فقط منتظر حمله هستیم که پیروزیهای خوبی را هدیه شما عزیزان کنیم .
شما هم، رزمندگان را دعا کنید تا پیروز شوند .
من که آدرس داده ام برای من نامه بنویسید و هم به شعبان آدرس مرا بدهید دیگر عرضی ندارم فقط سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان برسانید و السلام چند کلمه نوحه هست که نمی توانم بخوانم و می نویسم بخوانید.
کربلا دلم برات پر می زنه (۲) * بال و پر درون سنگر می زنه
کربلا دیدن تو آرزو * قربون ، آرزوی شب و روز مردمه
قربون آن لطف و کرمت * کمک کن که بیام در حرمت (۲)
قبر شش گوشه ات در بر بگیرم * آنقدر حسین بگم تا بمیرم (۲)
می دهم به جان زهرا قسمت * قسمتم کن که بیام در حرمت
یادگاری از رمضان جعفری مقدم در تاریخ ۱۴/ ۱۱/ ۶۱
جواب نامه را بدهید. راستی ما الان که در قرارگاه هستیم و منتظر فرمان
خداحافظ حمله نزدیک است دعا کنید .