پاسدار شهید «امیر تهرانی» در سال ۱۳۴۲ در تهران چشم به جهان گشود. وی که مسؤول تسلیحات گردان عمار در منطقه مهران بود، در تاریخ ۲ آذر ۱۳۶۴ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که در ساعت ۱۱ و نیم صبح دوشنبه در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۶۳ در طبقه چهارم ساختمان دستغیب، پادگان ابوذر جایگاه عاشقان خدا از این شهید والامقام (شهید امیر تهرانی) به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
بسم اللهالرحمنالرحیم
باسلام و درود بی کران بر پیامبر عظیم الشان اسلام و سلام بر اولین و آخرین مظلوم جهان علی (ع) و فرزندانش و سلام بر منجی عالم بشریت مهدی (عج) موعود و کوثر ملت ایران امام خمینی لهالفدا و درود بر همه شهدای کربلای ایران.
خدایا تو شاهد باش که هدفم از اینکه به جبهه آمدم این بود که از لحاظ مراتب روحانی و معنوی بالا روم و بعد از طی این منزل به لقاء تو برسم مولای من..
مطمئن هستم که این خودم نبودم که قدم به اینجا گذاشتم بلکه این تو بودی که مرا به اینجا آوردی وای مولای مهربان من براستی که من عاصی لیاقت این لطف تو را نداشتم و اگر عزتی را هم احساس میکنم این عزت از آن توست.
خدایا هر قدر من گناه کردم تو گفتی بیا من میبخشم تو را، هر قدر پرده دریدم تو هرگز عیب مرا عیان نکردی، هر قدر از بارگاه تو فرار کردم باز تو مرا خواندی و با من آشتی کردی، هر قدر ستم کردم تو ستم مرا بخشیدی و حالاای سیدی در آخرین لحضههای عمرم همه روسیاهیهایم را میخواهم به پیشگاه تو بیاورم، ولی شرمنده از اعمال و کردار خودم هستم. باز هم سخنم و بارم و وجودم این است که توای مولای من گفتی تو را میبخشم و در آخرت به تو عزت و سربلندی میبخشم. مولای مهربون و خوبمای کسی که من در راه دوستی با تو، رفتارم را فراموش میکردم، ولی تو همیشه دوست خوب من بودی و هرگز مرا فراموش نمیکردی، مولای زیبایم تو با زیبایی خودت مرا مست کردی تا با زیبایی عشقت بسوزم.
مادر عزیزم
مادر جان تو برایم زحمت بسیار کشیدی و برایم رنج فراوان بردی، اگر زبان الکن من نتواند قدردان تمام زحمات شما باشد، ولی از تو تشکر میکنم که در کودکیام مرا به مجلس حسین (ع) میبردی و شیری به من میدادی که آمیخته با اشک چشمانت بود و این مسئله مرا امیدوار کرد که در لحظات آخر عمرم حسین (ع) عزیز سرغریبیام را به دامن بگیرد از تو میخواهم که در شهادت من صبر کنی و مطمئن باش من گریه برای حسین (ع) را بیشتر دوست دارم تا گریه برای خودم، اگر برای حسین گریه کنی.
پدر عزیزم
میدانم که همیشه تو سعی داشتی مرا عاشق حسین (ع) بزرگ کنی و این همیشه به یادم هست که مرا در همان اوان کودکی به مجالس حسین (ع) بردی و سعی داشتی که مرا یکی از عاشقان و نوکران حسینی بارآوری، امیدوارم که خون ناقابلی که در راه خدا میدهم جبران زحمات شما را کرده باشد و شما هم در قیامت پهلوی حسین (ع) سربلند باشی.
پدر عزیزم تو وصی من هستی و کلیه کارهای خودم را به شما واگذار میکنم و دوست دارم که مجالس یاد بود مرا خیلی ساده برگزار کنید و از تمام کسانی که در مجالس یادبود من شرکت میکنند و باعث طلب مغفرت بر من میشوند، خواهش کنید که از سخنانی که باعث تضعیف انقلاب جمهوری اسلامی و اسلام میشود جداً خودداری کنند که باعث ناراحتی من میشوند و خدا میداند که این مسائل با راه و هدف و شهادت من بکلٌی مغایرت دارد.
و از شما میخواهم که برای من چهار سال نماز و روزه بجا آورید و مبلغ ۱۴۰ تومان به حاج آقا محمود آبادی امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (ع) برسانید و به ایشان توصیه کنید تا این مبلغ را به اولادهای تهی دست موسی بن جعفر (ع) برسانند و یک اُورکت از بیت المال در خانه هست که آن را به تدارکات جبهه بدهید خدا به شما اجر عنایت کند.
برادران عزیزم
یه برخوردهای پسندیدهای با من داشتید که من درخور این برخوردها نبودم و در این دنیا نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم. امیدوارم که خداوند به شما توفیق عنایت کند تا در راه او قدم بردارید و کارها را بخاطر رضایت خدا انجام دهید و به یاد روزی باشیم که میخواهیم از این دنیا برویم حداقل اعمالی داشته باشیم که در پیشگاه مولایمان شرمنده نباشیم و قدر دان این نعمت باشیم که در چه عصری زندگی میکنیم، نعمتی که تا بحال هیچ مردمی بعد از پیامبر اکرم (ص) بدست نیاورده اند، چرا که داشتن نعمتی بزرگ همچون امام عزیز که ما را از این منجلاب حیوانی و زندگی مادی نجات داد جای شکر دارد.
دوستان عزیزم
آنچه من میخواستم شما بودید، ولی آنچه را که در خور برادری با شما باشد من نداشتم و این را بدانید که اگر شما در غم من ناراحت هستید، ولی من خندان از رسیدن به لقای او هستم و از شما برادران عزیزم میخواهم که به تقوا چنگ بزنید که تنها رسیدن به او تقوی میباشد و هر وقت در خود احساس ضعف میکنید در مجالس حسین (ع) شرکت کنید و با واسطه قرار دادن حسین (ع) نزد خدا ضعفهای خود را برطرف کنید و از مواضع گناه و معصیت دوری کنید، زیرا که باید روزی در مقابل وجود مقدس او پاسخگو باشیم.
مراسم حسین جان فراموش نشود و اگر لیاقت داشتم و به لقای مولا رسیدم، جنازه ام را از مسجد تشییع کنید.
خدا به شما توفیق عنایت کند.