نامه شهید آشتیانی به دخترش
بسمه تعالی
مریم (فاطمه ) عزیزم اولین گفتاری است که با زبان قلم با تو در میان میگذارم و راز دل خود را که از کانون مهر ومحبت سرچشمه گرفته و مشعلهای سوزان آن درد و رنج فراق را نصیبم ساخته است با تو میگویم .
دختر عزیزم این را بدان که این مهر و محبت و این علاقه و الفت را خدای توانا در دل و کانون حیات بشر قرار داد تا در نتیجه افراد انسان باهم هماهنگ شوند و با بکار بستن دستورهای حیات بخش خویش مردان صالح و زنانی مظهر عفاف گردند . یعنی من بکوشم و از روی علاقه به تو تو را چنان تربیت کنم که خانمی پرهیزکار و گوهری گرانبها گردی تا دامن پربهایت فرزندان امانت و راستی و فضیلت و درستی تربیت کند.
خلاصه آنکه تو نمونه از فضیلت و انسانیت از من بیادگار بمانی و از خود هم فرزندان شایسته ثمردهی بگذرم این رشته مهر و محبتی که خدای مهربان در دلم گذارده و در اثر جدائی تو مرا در رنج انداخته برای چنین هدف بزرگی است .
تو خود این را بدان و این مختصر نامه پدر را با خود از دوران کودکی و اولین وحله زندگی بیادگار داشته باش و بگوش دل بسپار تا چون بزرگ شدی یادگاری از من نزد تو باشد و همیشه در آن اندیشه کنی و از آن پند بگیری.
این علاقه من بتو دوامی ندارد و تا زمانی رشته دل من را با تو و هرکس دیگر پیوند میدهد و ما را به یکدیگر نزدیک نگه می دارد که آن خدای عزیز را فراموش نکنی و خشنودی و خیرخواهی او را در نظر داشته و فرمانهای سعادت بخش وی که در وحله اول نسبت بتو شناسایی او و پرستش وی و رعایت عفت و اطاعت از شوهر است بکار بندی تا در نتیجه بکار بستن دستورهای خدا از لذت و آسایش آن برخوردار گشته و دریابی که دین خدا از روی علاقه ای است که او بتو دارد و از علاقه پدر و هرکس دیگر بتو بیشتر است .
خواهان سعادت و عزت تو و همه
پدر مهربانت
غلامرضا دانش آشتیانی
۵/۶/۱۳۳۲ شمسی برابر بتاریخ ۱۸ ذی الحجه الحرام ۱۳۷۲ قمری