شهید محمدعلی رجایی - بخش یازدهم - رسانه خبری، علمی و فرهنگی رزمندگان شهید رجایی | رسانه خبری، علمی و فرهنگی رزمندگان
شهید محمدعلی رجایی – بخش یازدهم

در آستانه انقلاب‏:

شهید بزرگوار رجایی، پس از آزادی از زندان نه تنها دست از فعالیت های سیاسی و مبارزاتی خود نکشید، بلکه بر شدت و دامنه این مبارزات افزود.

با اوج‏گیری مبارزه، با آشنایی و ارتباطی که با یاران امام داشت، فعالیت خود را در کمیته استقبال از امام خمینی ادامه داد.

در جلساتی که در مورد محل استقرار حضرت امام بحث و تبادل نظر می‏گردید نقش عمده ‏ای در معرفی و انتخاب نهایی مدرسه رفاه داشت. وقتی بعضی نقاط دیگری را مطرح کردند که نسبت به مدرسه رفاه از امکانات رفاهی و وسعت بیشتر و بهتری برخوردار بود و می‏گفتند بهتر است امام در جائی مستقر بشوند که در شأن ایشان باشد، آقای رجایی اظهار می‏داشت مدرسه رفاه متعلق به خود امام است و طرفداران او این مدرسه را به اسم ایشان ساخته‏ اند و بهترین ویژگی آن است که اگر امام به آن تشریف بیاورند و در آن مستقر بشوند نمی‏گویند امام در منزل فلانی مستقر شده است.

این استدلال مورد تصویب دیگران قرار گرفت، اما به دلیل وسعت محدود مدرسه رفاه نسبت به مدرسه علوی طی بازدیدی به کسانی که در صدد تدارک و آماده سازی مدرسه رفاه بودند اعلام کرد که تصمیم کمیته استقبال عوض شده و امام به مدرسه علوی تشریف خواهند برد.

در این ایام با اینکه عضو اصلی تشکیلات نیمه مخفی مدرسه رفاه بود که بمنزله ستاد انقلاب تلقی می‏شد، اما با تواضع خاصی به هر کار ممکن دست می‏زد و این اعمال را خدمت به انقلاب می‏دانست و به بزرگی و کوچکی کارها اهمیتی نمی‏داد.بعضی از همرزمان او که آماده اشارهای از وی در جهت انجام‏ کاری بودند، وقتی او را جارو به دست در حال تمیز کردن حیاط مدرسه رفاه می‏دیدند با اصرار می‏خواستند این کار را به آنها واگذار نماید ولی ایشان نمی‏پذیرفت و مدرسه را برای ورود امام آب و جارو می‏کرد.

شهید محمدعلی رجایی با مسؤلیتی که در رابطه با تبلیغات و راهپیمایی‏ها بر عهده گرفت، منزل خود و یکی از منازل مطمئن همسایه را به محل نوشتن پلاکاردهای راهپیمایی تبدیل کرد.

هنگامی که امام اعلام کردند مردم به حکومت نظامی اعلام شده از سوی رژیم شاه توجهی نکنند، شهید رجائی با سازمان دهی سریع جوانان انقلابی به دو دسته، از آنها خواست به مناطق شمال و جنوب شهر بروند و به مردم اعلام کنند حکومت نظامی به دستور امام شکسته شده و به مقررات آن نباید توجه کرد.

با اوج گیری مبارزه که پایگاه های رژیم دسته دسته به تسخیر مردم درآمده و اسلحه‏ های آنها توسط مردم به مدرسه رفاه حمل می‏شد، شهید رجائی مسؤلیت نگهداری از آنها را بر عهده گرفت، ایشان با این که هنوز حکومت نظامی قدرتی داشت، چون این احتمال می‏رفت که رژیم قصد حمله به مدرسه را داشته باشد، عده‏ای از افراد مسلح را که از یزد برای محافظت از امام به تهران آمده بودند در منازل اطراف جا ‏داد.

با دستگیری سران رژیم توسط مردم و انتقال آنها به مدرسه رفاه مسؤلیت خطیر دیگری بر عهده شهید رجائی افتاد. ایشان به کمک بعضی از همرزمان دوران زندان، مسؤلیت نگهداری و بازجویی از سران رژیم و ساواک شاه را بر عهده گرفت. وی با اینکه بعضی از این فرماندهان و مسؤلان را می‏شناخت اما به کسانی که مسؤلیت نگهداری از آنها را در زیر زمین مدرسه رفاه بر عهده داشتند اکیداً توصیه می‏کرد با آن ها در نهایت محبت رفتار کنند و اجازه دهند تکلیف آنان را دادگاه های انقلاب معین نمایند.

بعد از اعلام تشکیل دولت موقت از سوی حضرت امام، مرحوم مهندس بازرگان عده دار مسؤلیت نخست وزیری گردید و دکتر شکوهی را که از اعضای نهضت آزادی ایران بود به عنوان وزیر آموزش و پرورش معین کرد. شهید رجائی به همراه شهیدان باهنر و سید کاظم موسوی نقش بسیار فعال و تعیین کننده‏ای در اداره امور این وزارت بر عهده داشتند. در این میان نقش شهید رجائی از دیگران مشخص تر و برجسته‏تر بود تا جایی که می‏توان گفت نقش اصلی در تغییر اوضاع وزارت آموزش و پرورش از شکل قبل به یک شکل جدید انقلابی با برخورداری از اختیاراتی که از آقای شکوهی گرفته بود بر عهده او بود.

در این دوران شهید رجائی با مسؤلیت مشاور وزیر، اصلاحات اولیه و متناسب با شرایط اولیه انقلاب نظیر پاکسازی عناصر رژیم و عوامل ساواک و گروههای الحادی و… را با دقت و سرعت خاصی انجام داد.

پس از استعفای آقای شکوهی از وزارت آموزش و پرورش، شهید رجائی بعنوان کفیل وزارتخانه و سپس بعنوان وزیر آموزش و پرورش به خدمات صادقانه و انقلابی خویش ادامه داد. تأسیس نهاد امور تربیتی و تقویت مراکز تربیت معلم از مهمترین اقدامات شهید رجائی در این دوران محسوب می‏شود.

همزمان با انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی که حزب جمهوری اسلامی اسامی تعدادی از عناصر مؤمن و با سابقه در امر مبارزه را به عنوان نامزد نمایندگان مجلس از شهرهای مختلف ارائه و انتشار داد، شهید رجائی در لیست حزب در تهران قرار گرفت که پس از اعلام نتایج آراء با ۰۱۲/۲۰۹/۱ رأی به مجلس شورای اسلامی راه یافت.

پس از گذشت شش ماه از مسؤلیت نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و پس از انتخاب بنی‏صدر به عنوان اولین رئیس ‏جمهور نظام اسلامی به دلیل آن که مجلس شورای اسلامی نامزدهای معرفی شده از طرف او برای پست نخست‏وزیری را واجد صلاحیت های اسلامی و انقلابی نمی‏دانست، کار اختلاف بنی‏صدر با مجلس بالا گرفت.

بعد از نهیب امام که چرا کار متوقف شده است، بنی‏صدر به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد تشکیل هیئت ۵ نفره‏ای را از میان نمایندگان مطرح نمود تا مجلس پس از بررسی و مشورت فردی را که واجد شرایط نخست‏وزیری می‏داند به او معرفی نماید، مجلس نیز با این پیشنهاد موفقت کرد. بعد از حذف آیت‏الله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری از این ترکیب به دلیل حزبی بودن، بنی‏صدر با این که سه نفر بعدی را هم عضو حزب جمهوری اسلامی می‏دانست آن را پذیرفت.

پس از بررسی های طولانی، نظر هیئت سه نفره به اتفاق آرا بر این قرار گرفت که شهید محمدعلی رجایی شایستگی تصدی مسؤلیت خطیر نخست‏ وزیری را دارد. پس از اعلام نظر هیئت به مجلس، مجلس شورای اسلامی نیز با اتفاق آرا بر این انتخاب تأکید و آن را به بنی صدر اعلام نمود.

بنی صدر در برابر این انتخاب ابتدا بنای مخالفت گذاشت و نظر هئیت سه نفره را بشدت رد نمود، ولی وقتی احساس کرد در مقابل مجلس کاری نمی‏تواند از پیش ببرد به ناچار با این پیشنهاد موافقت نمود. اما در هر فرصت ممکن از تضعیف شخصیت شهید رجائی در افکار عمومی با به کارگیری تعابیر و القاب زشت و ناپسند خودداری نمی‏کرد. در برابر این جسارت ها و اهانت های بنی‏ صدر به عنوان رئیس جمهور، شهید رجائی با توجه به حساسیت جو موجود، تمامی این تلخی‏ ها و اهانت‏ها را در کمال صبر و بردباری و متانت، تحمل و در مواقع لزوم با ارائه استدلال های محکم و منطقی به ایرادات مکرر بنی‏ صدر پاسخ می‏داد.

هر چند در این کشاکش، تمام اهتمام شهید رجائی این بود که اختلافات بنی صدر با نیروهای حزب اللهی که وی سمبل و نمادی از آنها به عنوان نخست‏ وزیر بود، به میان مردم کشیده نشود، تا مبادا از این رهگذر غبار غم و نگرانی بر قلب و رخسار حضرت امام بنشیند، اما از سوی دیگر بنی‏صدر به رغم حساسیت اوضاع مملکت که از نمونه‏ های آن شروع رسمی دولت شهید محمدعلی رجایی در اولین روز جنگ بود، هیچگونه نرمش، کوتاهی و تسامحی از خود نشان نمی‏داد، تا جایی که وقتی برای هدایت امر جنگ که مهمترین مسئله کشور بود به جبهه می‏رفت کوچکترین اطلاعی به شهید رجائی نداد تا او را در این مسئله همراهی و مساعدت نماید. این در حالی بود که پس از رئیس جمهور عملاً تمام امور جنگ بر عهده نخست‏وزیر بود.

شهید محمدعلی رجایی با تعهدی که در قبال اسلام، انقلاب و امام و مردم داشت به رغم مشکلات فراوانی که فرا روی دولت نوپای او بود، همواره جنگ را در رأس مسائل می نگریست و لحظه‏ای از رسیدگی به امور رزمندگان و مهاجرین جنگی که بر اثر حملات ددمنشانه زمینی و هوایی دشمن بعثی از شهرهای خود به شهرهای دیگری پناه برده بودند، غفلت نمی‏نمود. در این شرایط حساس که دولت او با جدی‏ترین بحران های اقتصادی و سیاسی و کارشکنی‏های لیبرالها و منافقین مواجه بود، وی با آرامش روحی و صلابت و اعتماد به نفس خاصی به رفع مشکلات همت می‏گماشت.

سرانجام کارشکنی‏ های بنی صدر و اختلاف آفرینی او کار را به جایی رسانید که بنا به توصیه حضرت امام، مجلس شورای اسلامی مسئله عدم کفایت سیاسی او را با توجه به اخباری که دال بر تسلیح منافقین توسط او بود به بحث گذاشت و با رأی مثبت به آن بنی‏صدر از ریاست جمهوری عزل گردید.

پس از عزل بنی‏صدر از مسند ریاست جمهوری که قبل از آن حضرت امام نیز منصب فرماندهی کل قوا را که به او تفویض کرده بودند از وی باز ستاندند، کشور در حالی مهیای دومین انتخابات ریاست جمهوری می گردید که اثر تلخ این حادثه که در نخستین سالهای پیروزی برای نظام نوپای اسلام روی داد در کام دوستان و یاران انقلاب و ملت شریف و انقلابی ایران باقی مانده بود.

دومین انتخابات ریاست جمهوری زمینه‏ای فراهم آورد تا لیاقت، کاردانی و تعهد شهید محمدعلی رجایی پس از آن دوران تلخ حاکمیت نفاق و لیبرالیزم بر کشور، بیش از پیش آشکار گردد.

با اصرار و تأکید جناحهای خط امام و معتقدان به ولایت، شهید رجائی در این انتخابات شرکت نمود و با رأی خیره کننده مردم شریف ایران که نشانه محبوبیت وی به رغم دوران محدود نخست‏وزیریش بود، دومین ریئس جمهور ایران اسلامی گردید. شیرینی خاطره مراسم تحلیف او در حضور امام در ۱۱ مرداد سال ۱۳۶۰ که به هنگام دریافت حکم ریاست جمهوری در برابر مرشد و مراد خود زانو به زمین زد، هیچگاه از ذهن ملت شریف ایران محو نخواهد شد.

شهید محمدعلی رجایی در دوران کوتاه ۲۹ روزه ریاست جمهوری خود که شهید دکتر باهنر را به عنوان نخست‏وزیر به مجلس معرفی و پس از تصویب مجلس در کنار خود داشت، با تشکیل کابینه‏ای انقلابی و جوان در صدد برآمد مشکلات ناشی از شرایط جنگی، بحران های اقتصادی، اشتغال، تورم و… که بیشتر آنها به دلیل مصروف شدن وقت مسؤلین در اختلاف با بنی‏صدر لاینحل مانده بود را مرتفع نماید.

وی با شور و شوق و تعهد زایدالوصفی در بیشتر جلسات و کمیسیونهایی که لزومی به شرکت در آنها نبود، حضور می‏یافت تا به سهم خود در رفع مشکلات و اتخاذ تصمیمات مدبرانه و تعجیل در اجرای اصول نقش خود را ایفا نماید.

سرانجام هنگامی که این عزیز گرانقدر در یکی از کمیسیونها و جلسات شورای امنیت ملی شرکت داشت، به واسطه بمب‏گذاری یکی از عوامل نفاق که در نخست‏وزیری نفوذ کرده بود، به همراه یار دیرین خود شهید دکتر باهنر و تیمسار دستجردی رئیس شهربانی کل کشور به ملکوت اعلی پیوست و نام خود را در تاریخ مبارزات مردم مسلمان ایران جاودانه ساخت.

تاریخ انتشار :

27 اردیبهشت 1400 - 18:15

بازدید :

876 بازدید

ارسال توسط :

[ ]

لینک کوتاه :

https://razmandegan.org/site/?p=2834

به اشتراک بگذارید :