«در روستایی که از همه امکانات محروم بود، خدمت خود را سپری کرد. وضع آن جا طوری بود که دکتر باید فاصله شهر تا روستا را با اسب طی میکرد. او تصمیم گرفت در روستا حمام، مسجد و مدرسه بسیار کوچکی بسازد، بنابراین در تمام اوقاتی که به مرخصی میآمد وقتش را صرف تأمین تدارکات برای این کارها میکرد. شهید فیاض بخش [به خاطر سلامت نفسی که داشت] به تدریج مورد مراجعههای ده برای امور غیرپزشکی هم شد،به طوری که اگر زن و شوهری هم دعوا میکردند، او باید حل و فصل میکرد.
شهید فیاض بخش یک بار برای گذراندن دوره تخصصی طب از آمریکا پذیرش گرفت اما به دلیل کسب رضایت مادر از تصمیم خود صرفنظر کرد و در ایران باقی ماند.
” وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً “. “و خدای تو حکم فرموده که جز خدا هیچ کس را نپرستید و دربارهی پدر و مادر نیکویی کنید و چنان که هر دو یا یکی از آنان پیر و سالخورده شوند زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگوئید و کمترین آزار به آنها مرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن گوئید”.
شهید پس از آن که دورهی تخصصی جراحی را در بیمارستان سینا گذراند، در خیابان شهباز جنوبی مطبی را دایر کرد. صبحها به بیمارستان میرفت و بعداز ظهر تا ساعت ۲۲ در مطب به طبابت مشغول بود. حق ویزیت ایشان بسیار ناچیز بود و آن را هم به این شکل میگرفت که در مطب صندوقی را نصب کرده و روی آن مطلبی با این مضمون نوشته بود که حداکثر مبلغ ویزیت فلان قدراست، اما اگر کسی این میزان را ندارد، میتواند کمتر ویزیت بدهد یا ندهد.
شهید فیاض بخش با برخی از کسبه محل و داروخانه صحبت کرده و مقداری پول به عنوان تنخواهگردان نزد آنان گذاشته بود و بیمارانی را که نیاز به داروی ارزان یا رایگان یا مواد غذایی خاص داشتند با شیوهای که بیمار متوجه نشود و به شأن او برنخورد، با علامت خاصی که کنار نسخه بیمار میزد، نزد آنها میفرستاد. آنها هم غذا یا دارو را به او میدادند و بعد با دکتر حساب میکردند. اگر متوجه میشد که نوجوان با استعدادی به دلیل فقر مالی قادر نیست در مدرسه خوبی درس بخواند، هزینه تحصیلی او را تقبل میکرد.