شهید حسن آبشناسان توانست در پناه ارزشهای اسلامی و پرهیزگاری خود را از پلیدیها و پلشتیهای جامعه زمان حکومت محمدرضا شاه به دور نگهدارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و برچیده شدن نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در ایران و بیرون راندن پنجاه هزار مستشار خارجی نظامی آمریکایی، ارتش نیز فرصت پاکسازی و بازسازی درونی یافت.
بسیاری از سران سرسپرده ارتش طاغوتی شاه مهرههای بیچون و چرا بیگانه بودند
چون با همکاری رابرت هویزر ، سرلشکر چهار ستاره نیروی هوایی آمریکا که در ۱۴ دیماه ۱۳۵۷ به طور پنهانی به ایران آمده بود،
قصد کودتای نظامی داشتند، به جوخههای اعدام سپرده شدند و بدنه ارتش نیز به پاسداری از انقلاب و میهن اسلامی پرداخت.
شهید حسن آبشناسان کوششهای انقلابی خود را دنبال نمود.
او در سایه پشتکار خویش، به درجه سرهنگی ارتقا یافت.
تا پیش از جنگ تحمیلی بعثیان عراق علیه ایران، در کردستان با آشوبگران و ضدانقلاب وابسته به استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار و صهیونیسم بینالملل در ستیز بود.
در روزهای نخست جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مسوولیت یکی از تیپهای لشکر ۲۱ حمزه در شمال غرب ایران را به دوش داشت.
با پایهریزی ستاد جنگهای نامنظم در هفتم مهر ۱۳۵۹ به آن پیوست و با شماری از بسیجیان داوطلب، نبرد چریکی خود را در کوهپایههای دشت عباس آغاز کردند و در مدت کوتاهی، آسیب سنگینی به نیروهای عراقی وارد نمودند.
در عملیات گشتی و شناسایی، این فرمانده بیباک، نخستین اسیران عراقی را به اسارت درآورد.
در پی آن، شهید آبشناسان، فرمانده یگان جنگهای چریکی در قرارگاه سیدالشهدای مشترک سپاه و ارتش، نیروهای جدیدی را به آموزش گرفت.
حسن آبشناسان ، جوانان موتورسیکلت سوار را از کوچه و خیابانهای نازی آباد تهران گردآوری میکرد، به آنها آموزشهای ویژهای میداد و همه را با نام « گروه ویژه اسب آهنی » به جبهه های حق علیه باطل میفرستاد.
زمانی که عراق بسیاری از شهرها را موشک باران میکرد، حسن آبشناسان نامهای به صدام حسین، فرمانده نظامی حزب بعث عراق، با این مضمون نوشت: «اگر جناب صدام حسین، امیر جنگی است و فنون نظامی را خوب میداند و نظریهپرداز جنگی است، پس به راحتی میتواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم دیدار کند و با هر شیوهای که میپسندد، بجنگد، نه اینکه با بمب افکنهای اهدایی شوروی محلههای مسکونی و بیدفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.» در پاسخ به نامه آبشناسان، صدام حسین، سرلشکر قادر عبدالحمید را با گروه ویژهاش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید قدرت بعث را به ایرانیها نشان بدهد. سالها پیش از آن در اسکاتلند، حسن ، عبدالحمید و گروهش را در ورزش کوهنوردی ارتشهای برگزیده جهان ناکام گذاشته بود.
بار حسن را در برابر سرلشکر عبدالحمید قرار داد و به دنبال نبردی طولانی، لشکر عراقی شکست خورد و فرمانده پرآوازه صدام هم اسیر شد.
او به سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه توجه داشت
در کنار دلاورمرد دیگری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یعنی شهید محمد بروجردی، با تلاش شبانهروزی و قرار دادن یگانهای نظامی در مسیر رفت و آمد ضدانقلاب، از هرگونه جابجایی آنان جلوگیری میکردند.
از این رو، عملیات پاکسازی شهر بوکان در استان آذربایجان غربی از وجود ضد انقلاب و گروهک کومله با کامیابی انجام گرفت.
سپس، محور سردشت- پیرانشهر که از جنگلهای انبوه آلواتان، کوههای سربهفلک کشیده و تنگههای پرپیچ وخم پوشش مییافت،
با تلاش وی، شهید بروجردی ، شهید ناصر کاظمی و گروهی دیگر از رزمندگان ارتش و سپاه پاکسازی و بازگشایی گردید.
شهید حسن آبشناسان در ۱۳۶۲ به فرماندهی نیروهای ارتش در قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمال غرب ایران گماشته شد و توانست با یکپارچگی نیروهای ارتش و سپاه، پیروزیهای ارزشمندی برای انقلاب اسلامی به دست آورد.
در ۱۳۶۳ بر پایه دستور رسمی قرارگاه رمضان، فراهم نمودن آموزش جنگهای چریکی سپاه پاسداران به شهید آبشناسان واگذار شد.
با پذیرفتن این مسوولیت، شیوههای جنگ چریکی را به نیروهای سپاهی، بسیجی و همرزمان دیگرش آموزش میداد و شاگردان بسیاری در این زمینه پرورش داد که همه آنها در میدان پیکار، سرافرازیهایی بسیاری را به ارمغان آوردند.
حسن آبشناسان در هشتم مهرماه ۱۳۶۴، در حالی که فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد(نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشت
به هنگام نبرد قادر که با برنامهریزی خودش همراه بود، در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق با ترکش توپ شربت شیرین شهادت را نوشید.