شهید محمدعلی رجایی – بخش سیزدهم - رسانه خبری، علمی و فرهنگی رزمندگان شهید رجایی | رسانه خبری، علمی و فرهنگی رزمندگان
شهید محمدعلی رجایی – بخش سیزدهم

پیام همسر شهید محمدعلی رجایی به خواهران معتقد:

من فکر می کنم اگر خواهران من سعی کنند هرکاری را برای رضای خدا انجام بدهند هرچند کوچک باشد دارای ارزش است ، اگر کاری را بدون توجه به خدا انجام دهند هرچند بزرگ باشد کوچک و بی ارزش جلوه می کند . چون انسان برای تکامل خلق شده که کار کند و در آخرت به نتایج اعمالش می رسد . پس باید دائم به فکر رشد و تعالی خود باشد . انسان باید با آزمایش هایی که بر سر راهش قرار می گیرد با حساسیت و توجه کامل برخورد کند . گاهی اوقات هست که خداوند با دادن نعمت ها و گاهی اوقات با گرفتن آنها انسان را آزمایش می کند .

اگر انسان از قبل خودش را برای این آزمایش ها آماده کند در برابر آنها خیلی خونسرد عمل می کند و همین باعث رشد او می شود . البته گاهی هم هست که بدون خواست انسان آزمایش پیش می آید و همانطوری که گفتم انسان رشد و تعالی پیدا نمی کند مگر این که از این آزمایش ها سربلند و روسفید و مفتخر بیرون بیاید برای هر آزمایش لازم است سختی بکشد و باید تا جایی رشد کند که دنیا برایش پوچ و بی ارزش شود . پوچ نه آن معنی که گوشه گیر و انزواطلب بشود بلکه بدان معنا که انسان عاقل برای جایی کار می کند که دائمی و جاوید است

برای کسب لذت های معنوی ، انسان باید آگاهی و شناخت پیدا کند چه بهتر که کارهای انسان در زندگی تماماً با هدف باشد . خوابیدن ، خوردن ، گذشتن ، نشستن ، برخاستن ، فداکاری و همه آنچه در زندگی با آن برخورد داریم .

گزارشی از حادثه نخست وزیری:

در ساعت۳ بعد از ظهر روز یکشنبه ۸ تیرماه ۱۳۶۰ یک بمب قوی آتشزا به وسیله ایادی آمریکا در محل نخست وزیری چندین تن از مسئولین مملکتی و از جمله رییس جمهور محبوب محمدعلی رجایی و نخست وزیر عزیز دکتر باهنر به شهادت رسیدند . این انفجار در یکی از اطاق های نخست وزیری و هنگامی که جلسه شورای امنیت با حضور رییس جمهور و نخست وزیر و مقامات نظامی کشور تشکیل شده بود واقع شد . علاوه بر این دو یار راستین انقلاب ، برادر دفتریان از اعضای نخست وزیری نیز به شهادت رسیدند .

بلافاصله پس از وقوع انفجار برادران پاسدار و مأموران آتش نشانی و شهربانی و اورژانس در محل حاضر شده و عملیات نجات را آغاز کردند چند تن از فرماندهان نظامی که زخمی شده بودند در اولین مراحل امداد با سر و روی خونین بعضی با پای خود و برخی با کمک مأموران از ساختمان خارج شدند . دود غلیظی از اتاق کنفرانس به بالا می رفت و در میان آن گاه شعله های آتش نیز دیده می شد .

افرادی که در طبقات دیگر بودند به سرعت تخلیه شدند و مأموران امداد با کمک هلیکوپترها به خاموش کردن آتش پرداختند مردم نیز با شنیدن صدای انفجار و با دیدن آتش و دود حاصل از آن در جلوی ساختمان تجمع کرده و در بسیاری از موارد کمک های شایانی به مأموران می نمودند . پس از خاموش کردن آتش بلافاصله اجساد از اتاق کنفرانس به بیمارستان منتقل شد . در میان مجروحین از رییس جمهوری و نخست وزیر نشانی نبود . شناسایی اجساد نیز بر اثر سوختگی زیاد امکان نداشت مجروحین در بیمارستان بستری شده و مداوای آن ها شروع شد .

سرانجام در آخرین ساعت شب خبر رسید مجاهد نستوه ،‌محمدعلی رجایی رییس جمهور و عارف رزمنده ، دکتر محمدجواد باهنر نخست وزیر به خیل شهدای راه حق پیوستند « طوبی لهم حسن مآب . » قابل تذکر است که این دو شهید عزیز سوخته بودند و تنها از راه دندانهایشان شناخته شدند .

خواهران من ! امروز خداوند بهترین شرایط را برای آگاهی و هوشیاری ما به وجود آورده و جوی مناسب برای آموزش ما ایجاد کرده است ، به همین خاطر مسئولیت ما سنگین شده است ، به خواهرانم توصیه می کنم که با خانواده های شهدا ، معلولین انقلاب و جنگ تماس برقرار کنند . من گاهی در این گونه مجامع شرکت می کنم و نیروی عجیبی می گیرم ،‌احساس حقارت و کوچکی می کنم چرا که می بینم آن ها راست گفتند و عمل کردند اما ما معلوم نیست اگر دست و پایمان را از دست بدهیم چه کنیم .

مخصوصاً که این ها خودشان رفته و عضوی از بدنشان را از دست داده اند نه این که برایشان حادثه ای پیش آمده باشد آنها با آگاهی و شناخت کامل برای اسلام قدم برداشته اند که در نتیجه سودش به من و شما خواهر مسلمان می رسد . اگر فکر کنیم ، نسبت به آنها احساس مسئولیت خواهیم کرد و سعی می کنیم راه آنها را ادامه بدهیم و آنوقت هم انسانی در حد رشد و تکامل آنها می شویم . وقتی آنها را می بینم فکر می کنم که چه شده آنها این طور شده اند و من نشده ام آن وقت احساس کوچکی می کنم در نتیجه به فکر می افتم که مثل آنها باشم . امیدوارم خداوند لطف کند و وسیله خیر و تعالی را برای ما فراهم کند زیرا که هدف آفرینش جز این نیست .

خاطره ای از برادر بکایی

یک روز با جمعی از برادران پاسدار نخست وزیری به همراه ایشان مشغول صرف غذا بودیم که من متوجه شدم غذای ایشان نان و ماست است . پرسیدم : درست است که نباید غذای طاغوتی خورد اما چرا دیگر نان و ماست می خورید ؟ که شهید محمدعلی رجایی طبق معمول گفتند : در حالی که رهبر انقلاب غذایش را نان و سیب زمین و گاهی سیب زمین خالی تشکیل می دهد من چگونه می توانم غذای برتر و بهتر بخورم ؟

تاریخ انتشار :

29 اردیبهشت 1400 - 18:17

بازدید :

1604 بازدید

ارسال توسط :

[ ]

لینک کوتاه :

https://razmandegan.org/site/?p=2838

به اشتراک بگذارید :